در آستانه بازنشستگی دوم، مملو از نیم قرن خاطره خوش
محمدحسین صلاحجو قدیمیترین عضو خانواده پاکنام است که از اوایل دهه ۵۰ شمسی وارد این شرکت شد و اکنون در پنجاهمین سال حضور خود، به شادی از نیمقرن گذشته یاد کرده و چشم به دومین بازنشستگی خود دارد.
از اسنو تا پاکنام و طوفانی که خاموش شد
آقای صلاحجو در این مصاحبه که توسط شرکت پاکنام و به مناسب روز کارمند با او انجام شد، در باره ورود خود به خانواده پاکنام میگوید «من از سال ۵۲ و در سن ۱۵ سالگی وارد این شرکت شدم. آشنایی من با پاکنام از طریق پسر عمهام بود که در بخش توزیع این شرکت کار میکرد و در ابتدای امر من هم در همان بخش و کنار ایشان مشغول به فعالیت شدم».
به فاصله بسیار کوتاه یک ماهه صلاحجو از بخش توزیع به بخش خط تولید پودر کارخانه منتقل شد و حدود ۵ سال در آن بخش مشغول فعالیت بود. او درباره ادامه مسیر خود در پاکنام میگوید «بعد از آن من را بردند دفتر مرکزی شرکت و شدم راننده گروهی از مهندسین که اتفاقا یک بخش از کارم انتقال آنها برای انتخاب و خرید زمین امروزی کارخانه بود.»
به گفته صلاحجو از مهمترین تغییراتی که در طول این نیم قرن در پاکنام شاهدش بوده، تغییر نام شرکت از اسنو به پاکنام بود که دلیل آن غیر فارسی بودن نام اولیه شرکت بود. حتی محصولاتی که زمانی با نام طوفان عرضه می شد هم با تغییر نام و تحت برندهایی مثل یکتا و تاپ ادامه حیات دادند.
ویدیوی مصاحبه با محمدحسین صلاحجو قدیمیترین عضو خانواده پاکنام
محموله پول و نیسان مشکوک
یکی از سوالهای جذاب برای ما دیدن فیش حقوقی سالهای اولیه ورود صلاحجو به پاکنام و شرایط دستمزدها در آن زمان بود. او در پاسخ به این کنجکاوی ما گفت «متاسفانه نسخه فیزیکی فیشها را دیگر ندارم اما یک نوار بسیار باریک کاغذی بود که روی آن اطلاعات پرداختیمان را مینوشتند».
او می گوید «من در ابتدا با حقوق روزی ۹ تومان در شرکت استخدام شدم و البته به ازای چهار ساعت اضافه کاری که در روز داشتیم، ۶ تومن هم حقوق اضافه کاری میگرفتیم.»
آقای صلاحجو درباره آن روزها میگوید یک تفاوت مهم این بود که حقوق را نه به صورت پرداخت به بانک، بلکه بصورت نقد به پرسنل میدادند. «یادم هست یک ماه کل حقوق پرسنل سازمان که ۲۲ میلیون تومان بود را به من دادند تا با پیکانی که در اختیار داشتم به کارخانه برسانم. این مبلغ در آن زمان کفاف خرید چندین خانه در تهران را میداد. یادم هست به شدت استرس داشتم و حتی یک خودروی نیسان که تا بخشی از مسیر پشت سر من در حال حرکت بود هم برایم مشکوک شده بود و این استرس را چند برابر کرده بود».
تقسیم سود سهام و کارانههای بزرگ
آقای صلاحجو درباره شرایط پرداختیهای شرکت به کارگران در آن دوره میگوید «علاوه بر حقوق ۱۵ تومان روزانه که با اضافه کار می گرفتیم، کارخانه هر سه ماه سهم هر کارگر از سود کارخانه را هم با مبلغی بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ تومن به همه کارگران پرداخت میکرد. حتی یادم میآید آقای مهندس خلیق، مدیر کارخانه کارانهای را تعیین کرده بود که به ازای هر کارتن تولید بیشتر از ۸۰ کارتنی که موظفی خط بود، یک یا دو تومن اضافه به کارگران پرداخت میکرد.»
او افزود «حتی زمانی که میخواستم ازدواج کنم، از طرف بیمه تامین اجتماعی مبلغ ۸۰۰ یا ۹۰۰ تومان، مبلغ دقیق خاطرم نیست، به من دادند که با آن پول رفتم یخچال، گاز و وسایل اولیه خانهام را خریدم».
خود شرکت پاکنام هم در آن دورهها در صورت فوت بستگان نزدیک، به این دلیل که هزینهای پیشبینی نشده بود، مبلغ ۳۰ هزار تومان برای برگزاری مراسمات به کارمندان و کارگران میداد. آن زمان با این پول بخش اعظم هزینه مراسم تامین میشد».
همه خانهدار میشدند
صلاحجو یکی از بهترین خاطرات خود از کار در پاکنام را فراهم بودن شرایط خانهدار شدن با توجه به مزایای پرداختی در آن دوره میداند و میگوید «شرکت از تولید خود سهمیه خوبی هم به ما میداد. مثلا یک کارتن پودر لباسشویی و ۳۰۰ قالب صابون به ما میدادند که ما پودر را کیلویی ۲۰ تومن و صابون را دانهای ۴۰ تومان میفروختیم».
به گفته ایشان این سهمیهها آنقدر از نظر مالی تاثیرگذار بود که با استفاده از آن و حقوق ماهانه، کارگران امکان خرید خانه پیدا کردند و «من خودم یک خانه ۱۶۰ متری در قرچک ورامین خریدم».
فقط ۲۰ روز استراحت بازنشستگی
صلاحجو در سال ۸۶ و بعد از ۳۴ سال کار، بازنشسته شد اما خیلی طول نکشید که برای دومین بار برای کار وارد خانواده پاکنام شد. او درباره این مسیر میگوید «بعد از بازنشستگی من ۲۰ روز استراحت کردم و بعد تصمیم گرفتم کامیون بخرم و وارد باربری شوم. اما آقای حجاریان(مدیر کارخانه وقت) با من صحبت کردند و گفتند در بخشی از شرکت به حضور من نیاز دارند. از اینجا من به عنوان راننده حاج آقای طائریان مجدد مشغول به کار شدم و همچنان در این سمت مشغول هستم».
به گفته صلاحجو هرچند او از صبح خیلی زود و گاها تا دیروقت مشغول است و دوستانش بارها به او توصیه کردهاند اینجا را رها کرده و به استراحت بپردازد اما «من واقعا کار در اینجا را دوست دارم و همچنان ترجیح میدهم اینجا باشم. من دوستانی دارم که در همینجا با هم آشنا شدیم و از سال ۶۳ با هم هستیم».